درباره دیگران قضاوت نکنید! البته می توانید بر اساس ظاهر رفتار کنید و آن را برای معاشرت خود با دیگران اصل قرار دهید؛ زیرا به هر حال انسان عاقل نمی تواند نسبت به ارتباطات خود بی تفاوت باشد و نیازمند آن است که با کسی معاشرت و هم نشینی داشته باشد که او را در رسیدن به اهداف الهی یاری رساند و از کسانی که دشمن ایمان آدمی است دوری ورزند. از این روست که آیه 30 سوره محمد(ص) آمده با لحن و گفتار منافقان می توانید آنان را بشناسید و رفتارتان را بر اساس آن سامان دهید یا گفته شده افرادی را که می خواهید به عنوان دوست بگیرد، آزمایش کنید و یا گفته می شود: المومن اذا وعد وفی و المنافق اذا وعد جفی؛ مومن هنگامی که وعده می دهد وفا می کند؛ و منافق هنگامی که وعد می دهد جفا می کند.
البته انسان نباید خودش را تزکیه به معنای خودستایی بکند؛ خداوند می فرماید: فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى؛ پس خودتان را پاک ندانید و خودستایی نکنید؛ خداوند به کسی که با تقواتر است آگاه تر است.(نجم، آیه 32)
کسی که خودستایی می کند دچار غرور شده و سقوط می کند. همین خودستایی است که ابلیس را ساقط کرد. خداوند می فرماید: قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ؛ خدا فرمود: «چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را باز داشت از اینکه سجده کنى؟» گفت: «من از او بهترم. مرا از آتشى آفریدى و او را از گِل آفریدى.»(اعراف، آیه 12؛ نیز ص ، آیه 76)
همین غرور در ما است که حتی نسبت به مردگان رحم نمی کنیم و برای اقامه نماز میت و استغفار برای آنان نمی رویم، در حالی که پیامبر رسول الله (صلی الله علیه و آله) می فرماید: صلوا علی المرجوم من أمتی و علی القاتل نفسه من أمتی و لا تدعوا أخدا من أمتی بلا صلاة؛ بر (جنازه) کسی از امت من که سنگسار شده نماز (میت) بخوانید. و بر کسی از امت من که خودکشی کرده نماز بخوانید و (جنازه) احدی از امت مرا بدون نماز نگذارید.
به قول شاعر: بچشم عجب و تکبر نگه به خلق مکن - که دوستان خدا ممکنند در اوباش.
در کشکول شیخ بهائی نقل شده: که در یکی از نواحی اطراف بصره مرد فاسدی مرد، بس که همه مردم از او در اثر اعمالش نفرت داشتند، کسی حاضر نشد در حمل جنازه او شرکت کند، همسرش کسانی را برای حمل جنازه به اجرت گرفت و آن را به نمازگاه بردند ولی کسی حاضر نشد بر او نماز بخواند، آنگاه او را بردند در صحرا دفن کنند.
در حوالی صحرا کوهی بود که زاهدی مشهور در بالای آن به عبادت مشغول بود، دیدند که آن زاهد از کوه پائین آمده، و منتظر جنازه است، و قصد دارد که برای او نماز بخواند، خبر آن بین مردم آبادی منتشر شد، اهالی همگی بیرون آمده و به آن نماز خواندند، و مردم از این کار زاهد تعجب کردند و علت آن را از زاهد پرسیدند، او گفت: در عالم خواب به من گفتند: از کوه پائین برو به فلان محل آنجا جنازهای میآورند که به جز همسرش کسی با او نیست و برای او نماز بخوان، زیرا خداوند او را بخشیده است.
مردم از این کار تعجب کردند، زاهد از آن زن از حالات شوهرش پرسید؟ گفت: او در روز مشغول شرابخواری میشد. سوال کرد: آیا هیچ عمل خیری از او مشاهده کرده ای؟
زن شوهر مرده گفت: سه کار نیک در او بود: یکی این که، او هنگام صبح که حالت مستی از او رفته بود، لباس خود را عوض می کرد و وضو میگرفت و مشغول نماز می شد؛ دیگر این که هرگز خانه او از یکی دو یتیم خالی نبود، و احسان و نیکی او نسبت به آنها بیشتر از احسان کسی بر اولادش بود؛ و سوم این که در اثنای شب از خواب بلند می شد و سپس گریه می کرد و می گفت: پروردگارا؛ کدام گوشه ای از گوشه های جهنم را می خواهی با این خبیث پر کنی؟( نگاه کنید: شهابُ الحکمة در آداب و اخلاق و حکمت عملی؛ نویسنده: شیخ شرف الدین یحیی المفتی البحرانی، باب الشین)